همین گاهی هاست که همیشه را میسازند
گاهی باید همین همیشه را تحمل کرد...فقط به خاطر این گاهی هایش
به خاطر گاهی های گذشته...به امید گاهی های آینده
گاهی جمله های عاشقانه می گویی...آنها را میبخشی به عاشق ها، تا به معشوق هایشان هدیه بدهند
و خودت...عاشقی غریب.....
بعد که فرصتی هست...همه شان از یادت می روند
دنبال بهترین جمله ات می گردی
بین آن همه عاشقانه های غریب
دلت را که بین آن همه عاشقانه های غریب خاک خورده بود، جدا می کنی
اول فوتش میکنی
براندازش می کنی
با دست خاکش را پاک می کنی
با دستمال برقش می اندازی
عطر...نه، دلت بوی یک عالمه عاشقانه را گرفته...
اگر مثل من باشی، سرت را میندازی پایین
ناشناس جلو میروی
و دلت را با یک سلام رویش...تقدیمش می کنی...
.....
و بعد...
هزار بار این لحظه ها را به یادت میاوری
با آن لحظه ها می خندی...با همان لحظه ها گریه می کنی
و گاهی...دوباره...و دوباره...و دوباره
هزار بار...اصلا به دفعات بی نهایت
آرزو می کنی...
..........